چرا اینجا هستید؟ چون عاشق سینما هستید و برای چه چیزی؟ برای کمی خاطره بازی با تاریخ سینمای ایران از آغاز تا به این لحظه، خب اول بیایید به ۱۲۰ سال پیش برویم، زمانی که یک «جعبه جادویی» برای اولین بار به ایران آمد و خاطره ساز شادیها، غمها، رویاها و واقعیتهای ما شد.
این داستانِ سینمای ایران است، از اولین تصویری که روی پرده جان گرفت تا شبی که مجسمه طلایی اسکار را در دستان هنرمندانمان دیدیم.
با هم داخل این تالار مشاهیر قدم برداریم تا با شخصیت ها و رد پاهاشون توی صنعت سینما آشنا بشیم.
همهچیز از یک سفر فرنگ شروع شد. در سال ۱۲۷۹ شمسی (۱۹۰۰ میلادی)، مظفرالدین شاه قاجار که برای سفر به اروپا رفته بود، برای اولین بار با دستگاهی شگفتانگیز به نام «سینماتوگراف» آشنا شد.
این اختراع برادران لومیر آنقدر شاه را مجذوب کرد که بلافاصله به عکاسباشی دربار، یعنی میرزا ابراهیم خان عکاس باشی، دستور داد تا یکی از این دستگاهها را بخرد و به ایران بیاورد.
میرزا ابراهیم خان هم این کار را کرد و اولین تصاویر متحرک تاریخ سینمای ایران را در جریان همان سفر و در جشن گلهای شهر اوستاند بلژیک ضبط کرد. این فیلمهای کوتاه که از مراسم درباری و زندگی روزمره شاه و همراهانش گرفته میشد، شاید ساده به نظر میرسید، اما در واقع اولین جرقههای سینما در کشور ما بودند. به این ترتیب، سینما قبل از اینکه به میان مردم کوچه و بازار بیاید، سرگرمیای برای دربار بود.
بعد از ورود اولین دوربین، مدتی طول کشید تا سینما به یک هنر و سرگرمی عمومی تبدیل شود
یک فیلمساز ایرانی-ارمنی به نام اوانس اوهانیانس ، اولین فیلم بلند داستانی ایران را به نام «آبی و رابی» ساخت. این فیلم یک کمدی صامت بود که ماجراهای دو مرد قد بلند و قد کوتاه را نشان میداد و با استقبال خوبی هم روبرو شد.
چند سال بعد، سینمای ایران زبان باز کرد! «دختر لر» به کارگردانی اردشیر ایرانی، اولین فیلم ناطق ایرانی بود که در بمبئی هند ساخته شد. این فیلم که داستان عشق جعفر و گلنار را روایت میکرد، یک پدیده بود. «دختر لر» نه تنها به خاطر صدادار بودن، بلکه به خاطر معرفی اولین ستاره زن سینمای ایران، روحانگیز سامینژاد، در تاریخ ماندگار شد.
دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ دوران رونق سینما در ایران بود. سالنهای سینما در شهرهای بزرگ یکی پس از دیگری افتتاح میشدند و سینما رفتن به تفریح اصلی مردم تبدیل شده بود.
جریان اصلی: فیلمفارسی
در این دوره، یک جریان غالب در سینمای ایران شکل گرفت که بعدها منتقدی به نام هوشنگ کاووسی، نام «فیلمفارسی» را برای آن انتخاب کرد. فیلمفارسی به فیلمهای تجاری و عامهپسندی گفته میشد که فرمول مشخصی داشتند: داستانهای ساده، قهرمانهای مردمی، صحنههای رقص و آواز و پایان خوش.
در تاریخ سینمای ایران فیلمهایی مثل «گنج قارون» نمونههای موفق این جریان بودند که فروش فوقالعادهای داشتند.
جریانی متفاوت: موج نوی سینمای ایران
درست در مقابل فیلمفارسی، گروهی از کارگردانان تحصیلکرده و روشنفکر ظهور کردند که نگاهی متفاوت به سینما داشتند. آنها نمیخواستند فقط سرگرمی بسازند، بلکه به دنبال بیان مسائل عمیقتر اجتماعی، فرهنگی و فلسفی بودند. این حرکت که به «موج نوی سینمای ایران» معروف شد، با فیلمهایی مثل «خشت و آینه» (ابراهیم گلستان) و مستند بینظیر «خانه سیاه است» (فروغ فرخزاد) آغاز شد.
اما نقطه عطف این جریان، فیلم (گاو) (۱۳۴۸) به کارگردانی داریوش مهرجویی بود. این فیلم که بر اساس داستانی از غلامحسین ساعدی ساخته شده بود، با داستان تکاندهنده و فضای هنریاش، سینمای ایران را در جهان مطرح کرد و به عنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران شناخته میشود. در کنار مهرجویی، کارگردانانی مثل مسعود کیمیایی با فیلم «قیصر» و ناصر تقوایی با «آرامش در حضور دیگران»، پایههای این موج جدید را محکمتر کردند.
با وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، سینمای ایران وارد مرحله جدیدی شد. سینما تعطیل نشد، اما قوانین و خطوط قرمز جدیدی برای آن تعریف شد. برای مدتی سینماگران دچار سردرگمی بودند، اما خیلی زود راه خود را پیدا کردند.
در دهه ۱۳۶۰، سینمای ایران با موضوعات جدیدی مثل جنگ (سینمای دفاع مقدس) و مسائل اجتماعی با نگاهی انسانی به حیات خود ادامه داد. در این دوره، کارگردانان بزرگی ظهور کردند که زبان سینمایی منحصربهفرد خود را داشتند:
تاریخ سینمای ایران پس از انقلاب، با وجود تمام محدودیتها، توانست با تکیه بر قصههای عمیق انسانی، کیفیتی پیدا کند که آن را در سطح جهان متمایز میکرد.
دهه ۱۳۷۰ و پس از آن، آغاز درخشش جهانی سینمای ایران بود؛ دورانی که نام ایران بارها در سالنهای معتبرترین جوایز سینمایی جهان شنیده شد.
بچههای آسمان (۱۳۷۵)؛ اولین نامزدی اسکار
مجید مجیدی با فیلم دوستداشتنی «بچههای آسمان» تاریخساز شد. داستان ساده و پر از احساس علی و زهرا و ماجرای یک جفت کفش، آنقدر قدرتمند بود که توانست برای اولین بار تاریخ، سینمای ایران را نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم خارجیزبان کند. این اتفاق، درهای امید را به روی سینماگران ایرانی باز کرد.
و سپس نوبت به اصغر فرهادی رسید. کارگردانی که با فیلمهای پرتعلیق و داستانهای پیچیده اجتماعیاش، سینمای ایران را به قله افتخار رساند.
پایان های باز فیلم های اصغر فرهادی همچنان و تا به امروز در فضای مجازی مورد بحث کاربران ایرانی است.
داستان سینمای ایران، داستان تلاش، خلاقیت و عشق است. از آن دوربین ابتدایی در دربار قاجار تا رسیدن به بلندترین قلههای افتخار سینمای جهان، این هنر راهی طولانی و پرماجرا را طی کرده است. امروز نسل جدیدی از فیلمسازان با استعداد،از جمله معروف ترین آنها سعید روستایی،هومن سیدی و …
همچنین بازیگرانی مثل پیمان معادی،جواد عزتی، هانیه توسلی و.. این پرچم را به دست گرفتهاند و با نگاهی نو، قصههای این سرزمین را روایت میکنند. سینمای ایران زنده است، نفس میکشد و داستانش همچنان ادامه دارد…
شهلا ریاحی (با نام اصلی قدرتالزمان وفادوست) با کارگردانی فیلم «مرجان» در سال ۱۳۳۵، به عنوان اولین کارگردان زن سینمای ایران شناخته میشود.
سینمای قبل از انقلاب بیشتر تحت تأثیر سینمای تجاری و فیلمفارسی بود، هرچند جریان روشنفکرانه موج نو نیز در آن حضور داشت. پس از انقلاب، سینما با محدودیتها و قوانین جدیدی روبرو شد، اما در عین حال با تمرکز بر مضامین انسانی، اجتماعی و دفاع مقدس، توانست در جشنوارههای جهانی به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کند. حضور زنان فیلمساز نیز پس از انقلاب به طور چشمگیری افزایش یافت.
از نظر تعداد بیننده، فیلم «عقابها» (۱۳۶۳) ساخته ساموئل خاچیکیان با بیش از ۱۰ میلیون تماشاگر، پرمخاطبترین فیلم تاریخ سینمای ایران محسوب میشود.
علاوه بر فیلمهای برنده اسکار، آثاری چون «طعم گیلاس» (عباس کیارستمی) برنده نخل طلای کن، «گاو» (داریوش مهرجویی)، «بچههای آسمان» (مجید مجیدی) و «دایره» (جعفر پناهی) برنده شیر طلایی ونیز، از جمله فیلمهایی هستند که اعتبار و شهرت جهانی برای سینمای ایران به همراه داشتهاند.
تیم تحریریه
دیدگاه شما برای ما ارزشمند است
تمامی حقوق برای سایت چه خبر محفوظ است